سرویس سبک زندگی - در این مطلب نگاهی داریم به چند تصویر قدیمی تا یادمان نرود که زندگی چه بود و چه شد که به این روزگار غیراصیل دچار شدیم. ...
به گزارش سرویس سبک زندگی جیرجیرک به نقل از برترین ها - برترین ها: به تازگی توئیت یک کاربر واکنش برانگیز شده. او با انتشار این تصویر دوران کودکی اش نوشته: "دارم عکس های بچگیم رو می بینم و واقعا مامانم سنگ تموم گذاشته بود." در واکنش به این توئیت، کاربران هم با انتشار تصاویر کودکی شان با این شرایط به نوعی هم ذات پنداری کردند. خب عکس گرفتن در دهه های پیشین نیاز به میزانسن نداشت. در واقع آن بُعد ثبت یادگاری بیشتر مورد توجه بود تا چیدمانِ دکوری خاص برای ثبت تصاویر. احتمالا این بُعدِ زیبایی تحت تاثیر شبکه های اجتماعی ست برای همین تصاویر انگار روح و در نهایت هویت خود را به دست باد سپردند. در این مطلب نگاهی داریم به چند تصویر قدیمی تا یادمان نرود که زندگی چه بود و چه شد که به این روزگار غیراصیل دچار شدیم. با ما همراه باشید.
نوزادی در میان ترسناکترین عروسک ها!
ثبت لحظه ای ساده و واقعی از کودکی که در میان عروسک هایش غرق در دنیای خود است. این عکس به دور از هرگونه طراحی صحنه، حس و حال دهه های گذشته را به تصویر می کشد؛ زمانی که لحظات روزمره، بی هیچ ساختگی حتی در میان ترسناک ترین عروسک های زمانه برای همیشه به خاطره تبدیل می شدند. این رئالیسم کودکانه همان چیزی است که ارزش این تصویر را ماندگار کرده است.
گریه های آزاردهنده در اتوبوس
حس این تصویر در همان بی پیرایگی و حس واقعی اش نهفته است. نوزادی که احتمالا در میان یک اتوبوس مملو از مسافر گریه سر داده تا همسفران در دلشان هر لحظه آرزوی رسیدن به مقصد بکنند. خب آن روزها اینگونه بود. الان حتی همین صداها را هم نمی شنویم. کودکان را به آتلیه می برند و با چیدمان آنچنانی تصاویر تصنعی را به آلبوم ها الصاق می کنند.
نارضایتیِ خاطره انگیز
میزبان کوچکی که به نظر می رسد از مهمانی خیالی اش رضایت چندانی ندارد! این لحظه ی ثبت شده با تمام رنگ ها، نشان دهنده ی دنیای ساده و واقعی کودکی است. یک تصویر خاطره انگیز که با هر نگاه، لبخند و خاطره ای را زنده می کند. اما حالا سرگرمی بچه ها چیست؟ اصلا کسی دیکگر این اسباب بازی های ساده را جلوی فرزندانش می گذارد یا همه چیز آلوده به تکنولوژی شده؟ آه از روزهای رفته...
روزهایی که هیجان در جریان بود
هیجان خالص کودکانه بر روی سه چرخه ای که روزی برایش تمام دنیا بود! این تصویر، بی هیچ صحنه سازی، لحظه ای واقعی و پر از حس زندگی را به نمایش می گذارد. خاطره ای از روزهایی که کوچک ترین چیزها بزرگ ترین شادی ها را می آفریدند. اصلا این سه چرخه ها کجا رفتند؟ این گذشته از همه چیز این زندگی انگار قشنگ تر بود. حالا ما گمشده ایم!
بچه رو اذیت نکن!
امان از آن آزار و اذیت های بچگی! چه هیجانی داشت وقتی نقشه اذیت دوستت را می ریختی و عملیات را تمیل می کردی و تا لحظه شنیدن آن جمله معروف که می گفتند: " بچه رو اذیت نکن!"؟ آن لحظه زمان پایان عملیات بود. بیچاره این بچه که رفته به داخل آن ویترین و نوعی حس حبس شدنم که احتمالا برای نخستین بار چشیده. حتی همین ها را هم دیگر نداریم.
از در و دیوار بالا رفتن به روایت تصویر
وقتی اهداف کودکانه بر همه چیز پیروز می شود! لحظه ای کاملا طبیعی و به دور از اغراق که نشان می دهد بازی های کودکانه حد و مرزی نداشتند. جایی که بالا رفتن از هر چیزی شبیه فتح یک قله بود. تصویری ساده اما پر از حس و خاطره، یادآور روزهایی که دغدغه ها تنها کنجکاوی و کشف همه چیز بود.
آن روزها بچه ها را می شد در همه نقاط دید
وقتی صندلی کافی نیست و یخچال می شود تخت پادشاهی! ثبت لحظه ای خاص از دوران کودکی. این عکس یادآور آن زمان هایی است که در ساده ترین لحظات، انرژی و زندگی جریان داشت. مکا نمی دانیم در کجای تاریخ قرار داریم و چرا اصلا روزهایمان از طعم ها و خندین ها خالی شده؟ انگار در هیاهوی این زمانه آلوده دفن شدیم...