سرویس سرگرمی - سال 1403 هنوز به نیمه نرسیده اما چند عزیز را از این خاک گرفته. چند نفری که خاطرات زیادی را به قدمت چند دهه برای ما ایرانیها ساخته بودند و رفتنشان هنوز که هنوز است انگار در باور نمیگنجد. ...
به گزارش سرویس سرگرمی جیرجیرک به نقل از برترین ها - برترین ها: سال 1403 هنوز به نیمه نرسیده اما چند عزیز را از این خاک گرفته. چند نفری که خاطرات زیادی را به قدمت چند دهه برای ما ایرانی ها ساخته بودند و رفتنشان هنوز که هنوز است انگار در باور نمی گنجد. در این مطلب به سراغ عزیزان از دست رفته این سال تلخ می رویم. با ما همراه باشید.
زهره حمیدی
زهره حمیدی را دیروز از دست دادیم. قرار گذاشته بود که بماند و بجنگد. جنگید و پیروز شد اما به ناگاه دوباره گرفتار سرطان لعنتی شد. خودش می گفت اخبار ناخوش جنگ دوباره گرفتارش کرده. هنوز ادمان نرفته که در همین ویدئوهای اخیر می رقصید گویی که اصلا بیماری در گذشته اش جایی نداشته. حیف شد چون خاطرات زیادی برایمان ساخته بود. سه دهه و بیش از صد اثر سینمایی و تلویزیونی. روحش در آرامش.
رضا داوودنژاد
اما رضا که برای مرگ خیلی جوان بود. آیدین سیارسریع پیشتر درباره مر مهرداد میناوند نوشته بود: "مرگ در چهل و پنج سالگی ... مثل اینه که بین دو نیمه تعویض شدی. ولش کن مهرداد. گور پدر مربی. دیگه بشین رو سکو. به بازی کسل کننده ما نگاه کن و مثل همیشه بخند." او خب رضا هنوز به مرز 45سالگی هم نرسیده بود اما این جوان رفتنش ما را به یاد بهمن سیاه 99 انداخت که مهرداد و علی را از دست دادیم. رضا حالا با مصائب شیرین باز هم روی پرده سینماست اما خب کجاست که ببیند؟ حیف و صد حیف!
هوشنگ حریرچیان
شمع های نود و دو سالگی را تازه فوت کرده بود که گرد مرگ از راه رسید. هوشنگ حریرچیان از آن قدیمی های تئاتر سپاهان، میراث دار دو بازوی هنر وحدت و ارحام صدر بود. یادگاری شیرین آن روزها اما دیگر نای ادامه دادن نداشت. چند سالی بود که جلوی دوربین نمی آمد اما برای حض بردن از او کافی بود به سکانس های "ساختمان پزشان" و "پژمان" رجوع کنیم. همان تقابل های بامزه ای که در نقش یک پدر کلاسیک با فرزندانش داشت. بدورود آقای حریرچیان.
فرامرز اصلانی
صبح دومین روز از سال نو با این خبر آغاز شد: "فرامرز اصلانی درگذشت". تازه فهمده بودیم که به چه بیماری سختی گرفتار شده و پس از یکسال با ما در میان گذشاته. قرار نبود انقدر زود ما را ترک کند. اما رفت و ما هم باه "قلعه تنهایی" پناه بردیم. فرامرز اصلانی را می شد پدر ساز گیتار در ایران دانشت نوازنده چیره دستی که روزنامه نگاری خوانده بود اما با ترانه بیشتر خو گرفت. نابغه ای که از نوع حرکت برف پاک کن های فورد موستانگش، شاهکار "اگه یه روز" را برای ما ایرانی ها به یادگار گذاشت.
سعید راد
می گفتند بر اثر یک حادثه توان حرکتش را از دست داده. اما چه کسی باور می کرد که کوه استواری مثل سعید راد به این روزگار بیافتد. علی خوشدستِ تنگنا هیچ وقت نگذاشت که تصویری از یک سال آخر زندگی اش منتشر شود تا ما خاطراتمان را با همان تصاویر سوپراستار خوش قدوبالای دهه 50 مرور کنیم. حتی دوست نداریم او را با چند اثر صداوسیمایی سال های آخرش به یاد بیاوریم. سعید راد برای ما هنوز هم همان بولینگ باز زبردستی ست که از دورهمی بازیکنان پرسپولیس به روی پرده آمد و با پرچم سرخی که به آن عشق می ورزید در خاک آرام گرفت.