خدا را شکر که از جلاد نوروزهای قدیم خلاص شدیم

خدا را شکر که از جلاد نوروزهای قدیم خلاص شدیم

سرویس سرگرمی - کاربری به نام نگار با این متن به مساله غامض پیک‌های شادی اشاره کرده و واکنش‌ها انقدر غیرمنتظره بود که تصمیم گرفتیم، مروری بر این ماجرا داشته باشیم. ...

به گزارش سرویس سرگرمی جیرجیرک به نقل از برترین ها - برترین ها: کاربری به نام نگار با این متن به مساله غامض پیک های شادی اشاره کرده و واکنش ها انقدر غیرمنتظره بود که تصمیم گرفتیم، مروری بر این ماجرا داشته باشیم: "بیایید این شب عیدی یک یادی هم بکنیم از مبتکر پیک شادی!شادی چیه!؟ پیک استرس برامون درست کرده بودن. اُف به قبرش بباره!

مهرنوش که خارج از ایران زندگی می کند، نوشته: از جمله چیزهایی که در مورد مدارس اینجا دوست دارم اینه که برای آخر هفته ها و تعطیلات هیچ مشق و تکلیفی به بچه ها نمی دن. چقدر ما رو شکنجه کردن. ایام عید همیشه زهر مارم بود، از حجم تکلیفی که بهمون می دادن. گاهی حتی برای ۱۴ فروردین امتحان می ذاشتن که مثلا تو تعطیلات پشتمون باد نخوره.

کاربر بهاری نوشته: چقدر بدم میومد و چقدر خاطره ی بد دارم ازش، هر عید کوفتمون میشد به خاطرش. کلا همه ی خاطرات من از دوران مدرسه به خصوص دبستان کثافت مطلقه چون دانش آموز نخبه ای نبودم و متوسط محسوب میشدم، دائم بهترین ها به روش های مختلف تو سرمون زده میشدن و این خیلی دردآور بود.

رامِشت که کلا با بی خیالی مساله پیک شادی را مدیریت می کرده: من خیلی پیک شادی رو دوست داشتم. همون اول تمام جوک هاشو می خوندم. بخش زیادیش رو هم حل نمی کردم. هیچ اتفاقی هم نمیفتاد. نهایتش معلم یکم غر می زد.

بابک فتح اللهی و غم ۱۳بدر: هنوزم به اون پیک شادی ها فکر میکنم از استرسش ۴ ستون بدنم میلرزه، چه کثافتی بود اون پیک! روز ۱۳ فروردین که میشد غم عالم میشست رو دلمون که حالا چه خاکی بر سرمون بریزیم.

امیر: من واقعاً از بچگی، نه اینکه تنبل باشم،  از کار بیهوده کردن متنفر بودم.

یه بار هم بابام نشست با دستخط خودش مشق های جریمه دوم دبستان منو نوشت. یعنی حتی سعی نکرده بود یه کم خطشو تغییر بده و بچه گونه تر بنویسه. معلمم کارد می زدی خونش در نمی اومد از بس که به شعورش توهین شده بود :)

امیرم: وای وای، این معلمای ما هم ول کن نبودن، فک کن به پسر ۵ ام ابتدایی مشق دادن، برو اسم ۷۰ تا پیامبر رو بنویس بیار، اینا خوب بود زمان کنکور معلم واسه مثلثات تمرین داده بود از هر فرمول ۵ بار بنویس ۵ تا مثال بزن.

وایکینگ رشتی: من هر سال بی صبرانه منتظر پیک شادی بودم، همه شم همون روز اول به محض اینکه برمی گشتم خونه حل می کردم تموم میشد، بعد تعطیلات می بردم تر و تمیز وتپل ومپل تحویل می دادم.

بِلا: بابام پیک شادی بچه های همکارهاش رو هم میاورد خونه من انجام بدم اونم نه اول عید ۱۲ فرودین. بعد من یک روز وقت داشتم که تمرین هاش رو حل کنم تازه کاردستی هاش رو هم باید درست میکردم.

میوت: من روزی که تعطیل میشدم مامانم میومد می گفت من دارم کارامو میکنم تو بشین اینو حل کن تموم شه، هرکدومم نتونستی نمیخواد حل کنی

هیشکی هم چک نمی کرد بعد عید :/ به یک طرف معلما بود، فقط جمع میکردن میبردن.

پ