سرویس فرهنگ و هنر - برخی از این مرگها، بهویژه مرگ آدمهای مهربان و محبوب، دل مخاطبان را به درد آورده است. این مرگها، حتی اگر مربوط به شخصیتهای اصلی نباشند، احساسات ما را به شدت تحت تاثیر قرار میدهند و اشکمان را درمیآورند. در این مقاله، نگاهی میاندازیم به غمانگیزترین مرگها در مردگان متحرک که قلب مخاطبان را شکست و آنها را با حسرت و اندوه تنها گذاشت. ...
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جیرجیرک به نقل از فرادید - سریال مردگان متحرک چیزی فراتر از یک داستان ساده درباره زامبی ها و آخرالزمان است. این سریال با شخصیت های واقعی و داستان های عمیقش، توانسته قلب میلیون ها را به خود جذب کند و همدلی عجیبی در آن ها ایجاد کند. با وجود اسپین آف های زیاد و تاثیر بزرگش بر فرهنگ عامه، این مجموعه همچنان در مرکز توجه قرار دارد. اما چیزی که تماشای این سریال را گاهی سخت می کند، مرگ شخصیت های دوست داشتنی است. جالب است بدانید که این سریال در 11 فصل و 177 قسمت، بیش از هزار شخصیت جان خود را از دست داده اند.
با این حال، برخی از این مرگ ها، به ویژه مرگ آدم های مهربان و محبوب، دل مخاطبان را به درد آورده است. این مرگ ها، حتی اگر مربوط به شخصیت های اصلی نباشند، احساسات ما را به شدت تحت تاثیر قرار می دهند و اشک مان را درمی آورند. در این مقاله، نگاهی می اندازیم به غم انگیزترین مرگ ها در مردگان متحرک که قلب مخاطبان را شکست و آن ها را با حسرت و اندوه تنها گذاشت.
۱۵. دوئین جونز
دوئین، پسر کوچک مورگان جونز، یکی از اولین شخصیت هایی بود که در قسمت اول سریال مردگان متحرک دیدیم. او فقط یک پسر ده ساله بود؛ اما وقتی ریک از کما بیدار شد به او کمک کرد و همیشه با احترام آقا صدایش می کرد. دوئین با اطاعت از پدرش، در دنیایی که تازه داشت به هرج ومرج کشیده می شد، امید را نشان می داد. طرفداران مدت ها منتظر بودند تا ببینند آیا دوباره او و مورگان را خواهند دید یا نه. اما وقتی مورگان برگشت، تنها بود.
مورگان در یکی از غم انگیزترین لحظه های سریال، داستان مرگ دوئین را تعریف کرد. او گفت وقتی مادر دوئین به زامبی تبدیل شد، او نتوانست خودش را راضی کند که مادرش را بکشد. مورگان بالاخره دست به کار شد و همسر زامبی شده اش را از پای درآورد؛ اما دیگر دیر شده بود دوئین قبلا گاز گرفته شده بود. این مرگ، هرچند روی صفحه نمایش نشان داده نشد، به شدت غم انگیز است. چرا؟ چون به همان قسمت اول برمی گردد؛ جایی که مورگان هم نتوانست همسرش را بکشد و این تردیدش، سرانجام جان پسرش را گرفت.
مرگ دوئین یادآوری تلخی است از این که در دنیای بی رحم مردگان متحرک، هر تصمیم و هر لحظه تردید می تواند عواقب سنگینی داشته باشد. این داستان، با این که دیده نشد ولی به خاطر ارتباطش با آغاز سریال و نشان دادن نتیجه انتخاب های مورگان، یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک محسوب می شود.
۱۴. جولز
سریال مردگان متحرک با داستان های پر از احساسات و لحظات غم انگیز شناخته می شود؛ اما مرگ جولز باتلر یکی از تلخ ترین لحظات سریال بود. جولز و لوک آبرامز، دو شخصیت دوست داشتنی بودند که عاشق هم شدند و تصمیم گرفتند به اوشن ساید بروند تا زندگی آرام و دور از هرج ومرج را تجربه کنند؛ اما این رویاهایشان خیلی زود رنگ باخت. کامن ولث آن ها را مجبور کرد که این پناهگاه امن را ترک کنند و به جنگی سخت در برابر زامبی ها بپیوندند.
در قسمت پایانی سریال، جولز و لوک در محاصره انبوه زامبی هایی قرار گرفتند که کامن ولث را تسخیر کرده بودند. آن ها با شجاعت جنگیدند تا راهی برای نجات پیدا کنند، اما سرنوشت بی رحم بود. در اوج درگیری، دست جولز توسط یک زامبی گاز گرفته شد. لوک، که عشقی عمیق به او داشت، با تمام توان تلاش کرد تا جولز را از این مخمصه نجات دهد. اما زامبی ها به جولز حمله کردند و او را در مقابل چشمان لوک تکه تکه کردند. لوک، ناتوان و ویران شده، تنها توانست این صحنه دلخراش را تماشا کند. این پایان نه تنها یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود یلکه یکی از آخرین داستان های عاشقانه در این سریال بود.
۱۳. آبراهام فورد
لحظه کشته شدن آبراهام فورد یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود که احساسات طرفداران را به شدت تحت تاثیر قرار داد. این اتفاق در اولین قسمت از فصل هفتم رخ داد، پس از این که پایان فصل ششم با یک کلیف هنگر (زمانی که داستان با اوج هیجان تمام می شود و مخاطب بین زمین و هوا معلق می ماند) هیجان انگیز به پایان رسید و همه را در انتظار سرنوشت قربانی نیگان گذاشت. نیگان، با انتخاب آبراهام به عنوان اولین قربانی خود، شخصیتی را از بین برد که ترکیبی منحصربه فرد از خشونت و انسانیت داشت.
آبراهام فورد یک سرباز خشن اما دوست داشتنی بود که شجاعتش را بارها ثابت کرده بود. او در طول سریال، به ویژه در رابطه اش با یوجین پورتر، وفاداری و صداقت خود را نشان داد. یک بار یوجین را از مرگ حتمی نجات داد و حتی پس از فهمیدن دروغ او درباره درمان ویروس، باز هم از او حمایت کرد. این ویژگی ها او را به شخصیتی عمیق و قابل احترام تبدیل کرده بود. وقتی نیگان او را برای مرگ انتخاب کرد، آبراهام بار دیگر شجاعتش را به نمایش گذاشت.
او با آرامش و حتی با طنزی تلخ به استقبال سرنوشتش رفت. سخنان پایانی او، که حالتی طنزآمیز و در عین حال غم انگیز داشت، کمی از سنگینی لحظه مرگش کاست، اما نتوانست جلوی ناراحتی طرفداران را بگیرد. مرگ او نه تنها برای شخصیت های سریال، بلکه برای مخاطبان نیز دردناک بود.
۱۲. گلن ری
از همان لحظه ای که گلن در فصل اول سریال مردگان متحرک ریک را از دست زامبی ها نجات داد، طرفداران عاشق شخصیت مهربان و زیرک او شدند. او با قلب بزرگش خیلی زود به یکی از دوست داشتنی ترین افراد گروه تبدیل شد. گلن با شروع رابطه عاشقانه اش با مگی و قولی که برای زنده نگه داشتن یاد هرشل، پدر مگی، داد، نشان داد که چقدر فداکار است. اما همه چیز با آمدن نیگان، آدم شرور و ترسناک داستان، عوض شد. نیگان با کارهای وحشیانه و کشتار بی رحمانه اش، دل طرفداران را شکست و آن ها را حسابی عصبانی کرد.
مرگ گلن یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود. او در لحظه های آخر زندگی اش، با وجود درد و رنج زیاد، قوی ماند و آخرین کلماتش را به مگی، عشق زندگی اش، گفت. این صحنه آن قدر غم انگیز و خشن بود که هواداران نتوانستند ساکت بمانند و حسابی اعتراض کردند. مرگ گلن نه فقط به خاطر وحشیگری اش، بلکه به دلیل نقش مهم او در گروه و رابطه عمیقش با بقیه، تا همیشه در ذهن طرفداران ماند. این لحظه تلخ نشان داد که سریال چطور می تواند احساسات همه را زیر و رو کند.
۱۱. کارل گرایمز
ریک گرایمز برای ۹ فصل اول سریال مردگان متحرک شخصیت اصلی بود؛ اما پسرش کارل هم نقش بزرگی در داستان داشت. کارل در ابتدا پسری خجالتی و کمی خودخواه بود که گاهی انتخاب هایش دردسر درست می کرد. با این حال، او به مرور زمان تغییر کرد و شجاعت و فداکاری را از پدرش ریک، نامادری اش میشون و دوستانش آموخت. او همیشه آماده بود تا برای محافظت از کسانی که دوستشان داشت، هر خطری را به جان بخرد.
همین روحیه ی محافظ و مهربان کارل بود که سرانجام به مرگ دلخراش او منجر شد. در حالی که داشت صدیق، یک غریبه ی نیازمند، را به اسکندریه می برد، یک زامبی او را گاز گرفت. کارل که نمی خواست پدر و مادرش را در موقعیت سخت کشتن او ببینند، تصمیم گرفت خودش به زندگی اش پایان دهد. او با شلیک به سرش، برای همیشه رفت. این لحظه آن قدر احساسی بود که اشک همه ی بینندگان را درآورد. مرگ کارل بدون شک یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود. این اتفاق نه تنها قلب طرفداران را شکست، بلکه تاثیر عمیقی روی ریک، میشون و کل داستان سریال گذاشت و مسیر آن را تغییر داد.
۱۰. لوری گرایمز
لوری گرایمز، همسر ریک در سریال مردگان متحرک، گاهی به خاطر رابطه اش با شین و رفتارش با ریک مورد انتقاد قرار می گیرد. اما خیلی ها فراموش می کنند که این رابطه فقط به این دلیل شروع شد که شین به او گفته بود ریک مرده است. با این حال، لوری در آخرین لحظات زندگی اش نشان داد که چقدر قلب بزرگی دارد و آماده است برای عزیزانش هر کاری بکند و همین امر باعث شد تا یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک را رقم بزند.
وقتی زمان به دنیا آمدن دخترش جودیث رسید، تنها راه نجات او عمل سزارین بود؛ عملی که لوری می دانست برایش مرگبار خواهد بود. با این وجود، او بدون هیچ تردیدی این سرنوشت تلخ را پذیرفت. لوری با چشمانی پر از اشک با پسرش کارل خداحافظی کرد و به خاطر خونریزی شدید جانش را از دست داد. اما داستان اینجا تمام نشد. کارل مجبور شد به سر مادرش شلیک کند تا او به زامبی تبدیل نشود. این لحظه که یک بچه باید مادرش را تمام کند، مرگ لوری را به یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک تبدیل کرد. این صحنه نشان می دهد که در دنیای بی رحم این سریال، حتی دلخراش ترین تصمیم ها هم گاهی اجتناب ناپذیرند.
۹. دیل هورث
دیل از فصل اول سریال مردگان متحرک به بینندگان معرفی شد و خیلی زود مثل یک پدر برای گروه بازماندگان شد. او قلب مهربانی داشت و همیشه می خواست از همه محافظت کند. گاهی عجولانه رفتار می کرد، اما این کارها فقط به خاطر دلسوزی اش بود. در قسمت های ابتدایی فصل دوم، رابطه نزدیک دیل با آندریا خیلی مهم بود. این دو به هم تکیه کرده بودند و این باعث شد مرگ دیل غم انگیزتر شود.
مرگ دیل یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود. همه چیز از اشتباه کارل شروع شد؛ او ناخواسته زامبی ای را به سمت دیل کشاند. زامبی به دیل حمله کرد و او را به شدت زخمی کرد. چیزی که این لحظه را سخت تر کرد، این بود که ما مرگ او را ندیدیم، ولی می دانستیم چه اتفاقی افتاده. در آخر، دریل مجبور شد به دیل شلیک کند تا او را از درد نجات دهد. این صحنه دل خیلی ها را شکست و اشکشان را درآورد. با این که مرگ های غم انگیز زیادی در مردگان متحرک وجود دارد، مرگ دیل همیشه در یادها می ماند. او مثل ستون گروه بود و از دست دادنش نشان داد که چقدر دنیای سریال بی رحم است.
۸. مرل دیکسون
مرل دیکسون در سریال مردگان متحرک شخصیتی بود که مسیرش با شین تفاوت زیادی داشت. او در ابتدا یک فرد خطرناک و غیرقابل اعتماد به نظر می آمد که حتی به دوستانش هم حمله می کرد. رفتارهای بد او باعث شد گروه او را روی پشت بام ساختمانی در آتلانتا رها کنند. وقتی بعداً برگشتند، دیگر آنجا نبود و این شروع داستان پیچیده ی او شد.
در فصل سوم، مرل با فرماندار، یک شرور خودخواه و بی رحم، هم دست شد. او ابتدا میشون را دستگیر کرد تا به فرماندار تحویل دهد، اما میشون با حرف هایش مرل را به فکر فرو برد. مرل که انگار تازه بیدار شده بود، تصمیم گرفت مسیرش را عوض کند. او به سربازان فرماندار حمله کرد و چند نفر را کشت، ولی در نهایت خودش دستگیر و اعدام شد.
غم انگیزترین لحظه وقتی بود که داریل، برادرش، او را در حالی که به زامبی تبدیل شده بود، پیدا کرد و مجبور شد خودش او را بکشد. این صحنه یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک است. مرل که در آخر شجاعانه جنگیده بود، با مرگش داریل را در اندوه عمیقی فرو برد. رابطه ی نزدیک این دو برادر و تغییر شگفت انگیز مرل از یک شرور به یک شبه قهرمان، این لحظه را برای همیشه در قلب طرفداران حک کرد.
۷. تایریس ولیامز
تایریس ویلیامز در سریال مردگان متحرک شخصیتی بود که احساسات متفاوتی را تجربه کرد. او ابتدا مردی خوش بین و آرام بود، اما پس از قتل کارن، دوست نزدیکش، همه چیز تغییر کرد. خشم او را فرا گرفت و حتی بدون دلیل به ریک حمله کرد تا عقده اش را خالی کند. کارول، که کارن را به دلایل منطقی کشته بود، این راز را پنهان نگه داشت تا زمانی که او و تایریس با یک درد مشترک روبه رو شدند: اعدام لیزی، دختر کوچکی که مثل خانواده شان بود. تایریس کم کم یاد گرفت خشمش را کنار بگذارد و ببخشد؛ اما سرنوشت برایش پایانی تلخ رقم زد.
وقتی گروه برای پیدا کردن خانواده نوح تلاش می کردند، تایریس توسط زامبی گاز گرفته شد و جانش را از دست داد. قبل از مرگ، یک قسمت کامل به او اختصاص داشت تا زندگی و احساساتش را مرور کند. مرگ تایریس یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود، چون دوستان زیادی را تنها گذاشت و ساشا، خواهرش، را در سوگ فرو برد. هرچند نقشش در داستان بزرگ نبود، اما رفتن او احساسات عمیقی در بینندگان برانگیخت و نشان داد که حتی شخصیت های ساده هم می توانند تاثیری ماندگار داشته باشند.
۶. شین
در سریال مردگان متحرک، شین والش، بهترین دوست ریک گرایمز، کسی بود که در روزهای اول آخرالزمان، لوری و کارل، همسر و پسر ریک، را نجات داد. بدون شین، آن ها شاید هفته ی اول را هم دوام نمی آوردند. او با تمام وجود از خانواده ی ریک محافظت کرد، اما وقتی ریک به طور غیرمنتظره ای زنده برگشت، همه چیز تغییر کرد. شین که در نبود ریک عاشق لوری شده بود، نتوانست احساساتش را کنترل کند و این عشق ممنوعه، شکافی عمیق بینشان انداخت.
در فصل دوم، شین دیوانه وار و خطرناک شد. او که دیگر نمی توانست نبود لوری و کارل را تحمل کند، نقشه ای کشید. شین، ریک را به جنگل برد و قصد داشت او را بکشد تا خانواده اش را برای خودش نگه دارد. اما ریک دستش را خواند و در لحظه ای تلخ، با چاقو شین را از پای درآورد. بعد از آن، کارل مجبور شد شینِ زامبی شده را با شلیک گلوله متوقف کند. این لحظه، یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود که قلب طرفداران را شکست.
هرچند شین در آخر دشمن ریک شد، مرگش جای خالی بزرگی در زندگی ریک، لوری و کارل گذاشت. ریک سال ها بعد، در فصل نهم، هنوز خاطره ی شین را زنده نگه داشت و تصویر او را در ذهنش دید. این مرگ نشان داد که در دنیای وحشی آخرالزمان، حتی بهترین دوستان هم می توانند به غریبه هایی ترسناک تبدیل شوند.
۵. آندریا هریسون
آندریا هریسون هیچ وقت در دل طرفداران سریال مردگان متحرک جای زیادی نداشت. او در طول سه فصل حضورش، با تصمیم های اشتباه و اعتماد بیش ازحدش به دیگران، حسابی اعصاب تماشاگران را به هم ریخت. با این حال، این شخصیت ویژگی هایی داشت که می توانست او را نجات دهد، اما نه از سرنوشت تلخی که در انتظارش بود.آندریا در طول فصل سوم، علی رغم هشدارهای متعدد، به فرماندار اعتماد کرد. این اعتماد سرانجام به قیمت جانش تمام شد. فرماندار، که یکی از شرورترین شخصیت های سریال است، او را در دام خود گرفت.
در نهایت، آندریا توسط میلتون، که خود به یک واکر تبدیل شده بود، گاز گرفته شد. این گازگرفتگی، سرنوشت او را مهر و موم کرد. آندریا شجاعانه تصمیم گرفت خودش به زندگی اش پایان دهد تا به یک مرده متحرک تبدیل نشود.او با یک شلیک به سرش، در حالی که میشون، دوست نزدیکش، کنارش بود، خداحافظی کرد. این انتخاب، هرچند دلخراش، نشان دهنده اراده و قدرت او بود. مرگ آندریا شاید یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک باشد، اما کنترل او بر پایان زندگی اش، آن را کمی متفاوت و خاص کرد.
۴. ببر (شیروا)
یکی دیگر از غمگین ترین مرگ ها در سریال مردگان متحرک شیروا، ببر شجاع و وفادار، حیوان خانگی حزقیال و مدافع مردم پادشاهی بود. حزقیال او را پس از شیوع زامبی ها نجات داد، زمانی که مردگان متحرک به باغ وحش حمله کردند. از آن روز، شیروا به بهترین دوست و همراه حزقیال تبدیل شد و با شجاعتش، قلب طرفداران سریال را به دست آورد. اما این ببر دوست داشتنی برای همیشه در سریال نماند.
وقتی جنگ با ناجی ها شروع شد، شیروا در یک ماموریت خطرناک کنار حزقیال بود. گروه آن ها مورد حمله مردگان متحرک قرار گرفت و شیوا با تمام قدرت وارد عمل شد تا از حزقیال محافظت کند. او جان خودش را فدا کرد تا دیگران را نجات دهد. مرگ شیوا یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک است. دیدن از دست رفتن یک حیوان وفادار و شجاع، حتی اگر انسان نباشد، همیشه دلخراش است. فداکاری شیوا احساسات زیادی را در تماشاگران برانگیخت و یاد او برای همیشه در این سریال زنده ماند. این لحظه تلخ نشان داد که گاهی حیوانات هم می توانند قهرمانانی به یادماندنی باشند.
۳. بث گرین
بث، کوچک ترین دختر هرشل و خواهر ناتنی مگی، در فصل دوم سریال مردگان متحرک به عنوان دختری ساده و پناه گرفته وارد داستان شد. او در ابتدا از دنیای ترسناک زامبی ها هیچ نمی دانست، اما کم کم با شجاعت و امیدش دل طرفداران را به دست آورد. بث توانست بر ناامیدی و غم بزرگی که در آغاز راهش را سد کرده بود غلبه کند و حتی پس از ربوده شدن و برده شدن به بیمارستانی در آتلانتا، باز هم زنده بماند.
در فصل پنجم، همه چیز عوض شد. گروه بث درگیر یک موقعیت خطرناک گروگان گیری با بازماندگان بیمارستان گریدی شدند. بث تصمیم گرفت در برابر داون، رهبر سرد و بی رحم بیمارستان، بایستد. اما در یک لحظه غیرمنتظره، داون به سر بث شلیک کرد و او را همان جا کشت. این مرگ ناگهانی و تلخ، مثل شوکی بزرگ برای طرفداران بود. بث که حالا یکی از اعضای اصلی و محبوب گروه شده بود، در یک چشم به هم زدن از دست رفت. مرگ بث بدون شک یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک است. او نماد امید و مبارزه بود، اما دنیای بی رحم زامبی ها به او هم رحم نکرد و یادش برای همیشه در قلب طرفداران ماند.
۲. پاول جیسوس روویا
روویا اولین بار در فصل ششم سریال مردگان متحرک ظاهر شد؛ یک شخصیت شوخ طبع و جذاب که با مهارتش در فریبکاری همه را شگفت زده می کرد. او حاضر بود برای محافظت از دوستانش هر کاری بکند. شروع رابطه اش با ریک و دریل سخت بود، چون آن ها او را با اسلحه تهدید کردند؛ اما عیسی با نجات جان دریل نشان داد که قابل اعتماد است. بعد از آن، بیشتر در هیل تاپ ماند و به عنوان دستیار مگی فعالیت کرد.
در فصل نهم، وقتی عیسی و دوستانش در هیل تاپ با گروهی از زامبی ها روبه رو شدند، اتفاق تلخی افتاد. یک ویسپرر، از دشمنان خطرناک سریال، ناگهان به روویا حمله کرد و با چاقو او را زخمی کرد. هارون، دوست نزدیکش، برای این که روویا به زامبی تبدیل نشود، با ناراحتی به سرش شلیک کرد. مرگ روویا یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود. طرفداران امیدوار بودند که او رابطه ای عاشقانه بسازد؛ اما این امید با مرگ ناگهانی اش از بین رفت. رویا با شجاعت و شخصیت دوست داشتنی اش برای همیشه در یاد طرفداران باقی ماند و این لحظه تلخ نشان داد که دنیای مردگان متحرک چقدر بی رحم است.
۱. تارا و انید
در قسمت ماقبل آخر فصل نهم سریال مردگان متحرک، ویسپررها دست به کار شدند و چند نفر را از پادشاهی ربودند. کمی بعد، گروهی به رهبری میشون، دریل و کارول با صحنه ای وحشتناک روبه رو شدند سرهای بریده شده ی این افراد که روی چوب ها نصب شده بود. این لحظه نشان داد که ویسپررها نه تنها بی رحم هستند؛ بلکه با این کار مرزهای قلمروشان را هم مشخص کردند.در این صحنه تلخ، سریال مرگ ده نفر را نشان داد که دو نفرشان، تارا و انید، از شخصیت های قدیمی و محبوب بودند. این دو آنقدر در داستان حضور داشتند که طرفداران حسابی به آن ها دل بسته بودند.
مرگ ناگهانی و دلخراششان مثل پتکی بر سر تماشاگران فرود آمد و احساسات همه را به هم ریخت. کارگردانی این صحنه آنقدر قوی بود که وحشیگری ویسپررها را به رخ کشید و آن ها را به عنوان دشمن اصلی فصل دهم معرفی کرد. اما غم داستان به همین جا ختم نشد. آخرین قربانی که با کارول ارتباط خاصی داشت، ضربه ی نهایی را زد. مرگ تارا و انید، بدون شک یکی از غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک بود و یادمان آورد که در دنیای زامبی ها، هیچ کس در امان نیست.
غمگین ترین مرگ های سریال مردگان متحرک
سریال مردگان متحرک با این مرگ ها نشان داد که در دنیای زامبی ها، هیچ کس در امان نیست و هر لحظه ممکن است عزیزی را از دست بدهیم. این شخصیت ها با داستان ها و فداکاری هایشان، احساسات عمیقی را در تماشاگران برانگیختند و یادشان برای همیشه در قلب طرفداران باقی خواهد ماند. این مرگ ها نه تنها غم انگیز بودند، بلکه به داستان عمق و معنا بخشیدند و ما را با واقعیت تلخ این دنیای بی رحم روبه رو کردند.
منبع: مجله مایکت