سرویس سبک زندگی - این مطلب تماشاییست از آن جهت که لای آلبومهای قدیمی عکسهایی برایتان رو کردهایم که حتما مشابهش را در آلبومهای خودتان هم دارید. ...
به گزارش سرویس سبک زندگی جیرجیرک به نقل از برترین ها - برترین ها: این مطلب تماشایی ست از آن جهت که لای آلبوم های قدیمی عکس هایی برایتان رو کرده ایم که حتما مشابهش را در آلبوم های خودتان هم دارید. روایت های مرتبط با هر عکس، نقل قول هایی از خود اعضای همان خانواده در عکس است پس سعی کردیم رسم الخط هر نوشته را حفظ کنیم تا روح آن متن مخدوش نشود. با این مطلب خاطره انگیز، افشاگر و جذاب همراه باشید. ضرر نمی کنید
عروس پری خانوم ۱۴ ساله و علی آقا ۲۳ ساله سال ۶۵ تهران
عروس این زوج زیبا تعریف می کنند که: «عقد ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۴ بوده. عروسی یک سال بعد بوده در سالن بزرگمهر خیابان شهدا. اقای داماد بازاری بودن و حاصل ازدواج یک پسر و یک دختر و دو نوه هستش. عروس و داماد محله نازی آباد همسایه دیوار به دیوار بودن خانواده داماد از قدیمی های محله بودن ولی خانواده عروس تازه توی اون محل اومده بودن که اقای داماد عروس خانوم رو توی محل میبینه و عاشقش میشه و به مادرشون میگه که این خانواده یک دختر دارن ولی مادر اقای داماد میگن که نه این خانواده به تازگی دخترشون شوهر دادن و دختر مجرد ندارن خلاصه کنجکاو میشن و سر زده میرن خونه عروس خانوم و سر صحبت باز می کنن و عروس خانوم رو اونجا می بینن و متوجه میشن که بلهههههههه این خانواده یک دختر کوچکتر مجرد دارن به سرعت مراسم خواستگاری با تشریفات انجام میشه ولی عروس خانوم اصلا راضی نبوده و خیلی گریه میکرده که نمیخوام. ولی به اصرار پدرشون مجبور میشه که حرفی نزنه و قبول کنه و توی مراسم عقدشون خیلی ناراحت بودن ولی میگن که بعد از عقد و رفت و آمدهای بیشتر روز به روز عاشق شوهرش شده و در همه بالا پایین های زندگی عاشقانه همراه شوهرش بوده»
عروسی بانو روح انگیز و شادروان پرویز نارنجی در سال ۱۳۴۵ خرم آباد
آقا مهدی پسرشان تعریف می کنند که: «این عروسی در زمان خودش یکی از بزرگترین و باشکوه ترین عروسی های خرم آباد (لرستان) بوده. که مهمان های زیادی هم از تهران و کرمانشاه و سنندج داشته، داماد نظامی بود و گارد جاویدان شاهنشاهی خدمت میکرده. عروس ۲۱ سالش بوده و داماد ۲۲ سال. ما لُریم خرم آبادی اصیل هستیم. اون موقع عکس بزرگ سر مجلسی داشتن مادرمم عین فرشته ها بود. پدر و مادرم الان ۲۰ ساله از دنیا رفتند. البته پدرم سال ۱۳۵۹ توجنگ ایران و عراق مجروح میشه دست چپش قطع میشه و شیمیایی میشه و بعد هم فوت کرد. زمان جنگ مخصوصا درگیری های خرمشهر مرحوم پدرم جانانه جنگید منطقه سوسنگرد هم شهید چمران با پدرم بودن. سال ۸۲ پدرم فوت کرد سال ۸۳ مادرم فوت کرد.»
عروسی مهناز خانم و آقا مهدی در سال ۶۲ تهران
خواهر عروس خانم تعریف می کنند که: عروس ۱۶ ساله و داماد ۲۷ ساله حاصل ازدواج دو تا پسر هستن عروسی در تهران بود منزل مادرم متاسفانه آقای داماد هم ۲۰ سال پیش به رحمت خدا رفتن.
عروسی خانم کبری بلجه و آقا عباس ورزمهر در سال ۵۲ شهرری
دختر نازنینشون تعریف می کنند که «من دخترشون هستم و فرزند آخر. حاصل ازدواج ۵ فرزند و ۶ نوه. عروسی مرداد سال ۵۲ بوده توی منزل پدرِ پدرم. با تشریفات و گروه ارکستر و رقاص خانوم معروف اون زمان برگزار میشه شام عروسی قیمه بوده. مادرم میگن که نزدیک ۳۰۰ تا مهمون داشتن. عروس ۱۳ سال داماد ۲۳ سال داشتن. مراسم عقد نداشتن خیلی مختصر بوده داخل منزل به این خاطر که سن مادرم خیلی کم بوده و هیچ جا قبول نمی کردن خطبه عقد خونده بشه به صورت پارتی بازی یه عاقد میارن خونه و عقد خونده میشه. درباره داستان آشنایی شون بخوام بگم اینکه توسط یک رابط دو خوانواده به هم معرفی میشن و مادرم اصلا پدرم رو تا روز عقد ندیده بوده ولی پدرم قبلا بیرون مادرم رو از دور دیده و پسندیده بوده. وقتی خطبه عقد خونده میشه و تموم میشه مادرم پدرم رو داخل آیینه توی سفره عقد میبینه تازه و میگه همونجا عاشقش شدم پدرم کشتی گیر بودن و مربی باشگاه بودن شغلشون هم آهنگری بوده.»
پ