سرویس سرگرمی - این سالها هر نقطه مشترکی که به ملیت ایرانیها گره خورده مورد توجه قرار گرفته. نظیر ماجرای تیم ملی و سرود ملی در جام جهانی قطر. ...
به گزارش سرویس سرگرمی جیرجیرک به نقل از برترین ها - برترین ها: این سال ها هر نقطه مشترکی که به ملیت ایرانی ها گره خورده مورد توجه قرار می گیرد. نظیر ماجرای تیم ملی و سرود ملی در جام جهانی قطر. از طرفی حالا ماجرای نوید محمدزاده و رفتار خبرسازش در حین اجرای سرود "ای ایران" در کنسرت نمایش سیصد هم چنین فضایی را بار دیگر به وجود آورده. رفتار او حتی باعث شده که برخی ماجرای تبار همسرش را پیش می کشند و درباره ریشه افغان او صحبت می کنند و این موضوع را بر ژست نوید هنگام اجرای سرود موثر بدانند. ماجرا تا جایی گره خورده که حالا مجموعه این نمایش زیر سوال رفته و حالا تیغ تیز انتقادات به سمت شخصی نظیر بهروز وثوقی هم رفته که چرا اصلا با این تیم همراهی می کند. البته که در این میان آیسان اسلامی هم به دلیل رفاقت با نوید محمدزاده طی اظهاراتی تمام این حواشی را تکذیب کرده اما خب مساله گسترده تر از این حرف هاست. در واقع شخصیتی که نوید محمدزاده از خود در آمریکا به نمایش گذشته برای اغلب کاربران شبکه های اجتماعی غیرمنتظره بوده. پیشتر او را با استایل های متفاوت و بیشتر نامتعارف به یاد می آوردیم و حالا اکت هایش جلوتر حرکت می کنند.
به هر حال روزهای عجیبی ست و هرگونه ناملایمت با مولفه های ملی - میهنی به خشمی جمعی بدل می شود و با وقوع کوچکترین اتفاقی یک ملت پشت ایران قد علم می کنند. یک همدلی جمعی کم نظیر که طی این سال ها از آن محروم بودیم و حالا ایران تبدیل به دغدغه نخست مردم این سرزمین شده. در ادامه مروری داریم بر نقطه نظرات منتقدان بر این اتفاقات. با ما همراه باشید.
مساله مهم پرسونا
دامون قنبرزاده، منتقد سینما درباره رفتارخبرساز نوید محمدزاده در آمریکا می نویسد: سال ها پیش زنده یاد شکیباییِ بزرگ به آمریکا می رود و با بهروز وثوقی دیدار می کند. البته آن سال ها دیدار با آقای وثوقی به چیزی دم دستی تبدیل نشده بود چون این سال ها دیگر هر کسی پایش به آمریکا می رسد، اولین کارش دیدار با آقای وثوقی ست! القصه؛ چند روزی ست که از خود می پرسم اگر آقای شکیبایی این روزها در این دنیا حضور داشت، در سفر به آمریکا، با یک اینفلوئنسر عکس می گرفت و منتشر می کرد؟ از این پرسش نمی خواهم برای تشریح سازوکار این عکس استفاده کنم چون نه نوید محمدزاده، خسرو شکیبایی ست، نه آیسان اسلامی ربطی به بهروز وثوقی دارد. پس لطفاً زود قضاوت نکنید و تا انتها بخوانید!
به نظرم «پرسونا»ی یک بازیگر بسیار مهم است. در روان شناسی تحلیلی، «پرسونا»، چهره ی اجتماعی فرد معنا می دهد. یعنی چهره ای که فرد به دنیای بیرون ارائه می کند و با آن شناخته می شود. یعنی نقابی که به صورت می زند و این نقاب زدن موضوعی استراتژیک است، نه چیزی موذیانه؛ شما همان طور که در خانه رفتار می کنید، در محل کارتان رفتار نمی کنید. پس پرسونای شما در خانه و در محل کار متفاوت است و این موضوعی کاملاً درست است. آدم سالم کسی ست که این مرزبندی ها را رعایت کند اما اسیر نقابش نشود ... پس می بینیم که «نقاب» ضروری ست وگرنه سنگ روی سنگ بند نمی شود!
نمی خواهم بگویم یک اینفلوئنسر از یک بازیگر پایین تر است و اگر بازیگر با او عکس بگیرد، برایش کسر شأن حساب می شود! هر چند هیچ وقت آیسان اسلامی را نفهمیده ام اما مقصودم از این نوشته، چنین چیزی نیست. اصلاً این دو نفر دوست هستند و طبعاً دوست ها می توانند با هم عکس بگیرند. اما انتشار این عکس در سطحی عمومی، ماجرای متفاوتی دارد. یک بازیگر (حتی اگر هنرمند نباشد) «پرسونا»ی مختص به خودش دارد (باید داشته باشد) و باید این پرسونا را حفظ کند وگرنه همه چیز دم دستی می شود و یک بازیگر دمِ دستی، یعنی بازیگری مُرده! شنیده ام افراد دیگری هم در کنار نوید با آیسان اسلامی دیدار کرده اند اما عمومی اش نکرده اند. خب این نشان می دهد که این افراد مانند من فکر می کنند! زنده یاد خسرو شکیبایی، مانند یک جنتلمن، در حالی که یک بارانی خوشگل به تن داشت، کنار بهروز وثوقی نشست تا با هم سیگار بهمن دود کنند و از خاطرات قدیم حرف بزنند. به نظرم رسید که نوید هم اگر فقط به دیدار با جناب وثوقی رضایت می داد، اتفاق بهتری بود. ولی به هر حال صلاح مملکت خویش در نهایت خسروان دانند.
عقب نشینی اهل هنر به وادی بلاهت
این هم یادداشت رضا صائمی، روزنامه نگار که البته در نقد رفتار محمدزاده بوده: این قاب را درک نمی کنم. به گمانم بیش از آنکه همنشینی یک بازیگر و بلاگر باشد، عقب نشینی اهل هنر به وادی بلاهت است. نوید محمد زاده در کنار آیسان اسلامی، بیش از آنکه تماشایی شود، حاشا می شود. نمی توان هم کنار بهروز وثوقی ایستاد و هم کنار آیسان اسلامی نشست تا از هر دو به یک میزان اعتبار خرید و افتخار کرد. این میزانسن، موزون نیست. فارغ از نقدی که همواره به سلوک سلبریتی شدگی دارم به هر حال نوید محمدزاده، بازیگری قابل است که باید قوام و دوامش را در رعایت پروتکل های یک سلبریتی مشهور و بازیگری حرفه ای رعایت کند. بازیگر که به خانه و خلوت یک بلاگر نمی رود تا از شهد شهرتش بنوشد. حتی اگر بلاگری معروف باشد و پرطرفدار. بازیگری به مثابه یک هنر، شان و منزلتی دارد که نباید به هر شکلی از دیده شدن تنزل یابد. این گره زدن خود با یک بلاگر معروف، شبیه به گروگان گیری شهرت او برای تماشایی تر شدن خود است. بازیگر اما با هنرش در صحنه نمایش تماشایی می شود نه با حضوش در صحنه ای نمایشی! بازیگر با هنرش معتبر می شود و احترام می بیند، نه از بلاگری که نزدش می نشیند. اعتبار یعنی همراهی در خواندن سرود ای ایران نه همنشینی با آیسان!