سرویس سرگرمی - پس از فوت شوهر فریده تا ازدواج فرح با محمدرضا، این جمع با هم زندگی میکردند و یک خانواده را تشکیل میدادند: قطبی پدر (تنها نانآور خانواده که شغل او مهندسی ساختمان بود و گاهی کاری به او رجوع میشد و درآمد کمی داشت ولی به هر حال با درآمد کم باید میساخت)، زن قطبی به نام لوئیز بختیاری، فریده دیبا، پسر قطبی (رضا)، فرح دیبا (دختر فریده). ...
به گزارش سرویس سرگرمی جیرجیرک به نقل از فرادید - فرادید| حسین فردوست ارتشبد نیروی زمینی شاهنشاهی ایران، یکی از برجسته ترین و مؤثرترین چهره های دوران حکومت پهلوی و همدرس و دوست صمیمی محمدرضا پهلوی از کودکی تا بزرگسالی بود. در اینجا بخش کوتاهی از کتاب خاطرات او را که مربوط به سابقه خانوادگی فرح دیبا و دوران دانشجویی اوست می خوانید:
به گزارش فرادید؛ پدر فرح یک افسر جوان فارغ التحصیل سین سیر فرانسه بود که به مرض سل درگذشت و تصور می کنم اهل تبریز بود. فریده دیبا (مادر فرح) پس از فوت شوهر ازدواج نکرد و با برادرش (مهندس محمدعلی قطبی) زندگی می کرد. این خواهر و برادر اهل رشت بودند. چون فریده فقیر بود در خانه برادرش کار می کرد و قطبی نیز زندگی او را تامین می کرد. فریده تنها فرزند خود به نام فرح را نیز همراه داشت که قطبی خرج او را هم می داد. البته خیلی فقیرانه.
فرح در حدود سن 15 سالگی و هنگام تحصیل در دبیرستان در تهران
همسر قطبی به نام لوئیز از ایل بختیاری بود و آن ها دارای یک پسر به نام رضا بودند. پس از فوت شوهر فریده تا ازدواج فرح با محمدرضا، این جمع با هم زندگی می کردند و یک خانواده را تشکیل می دادند: قطبی پدر (تنها نان آور خانواده که شغل او مهندسی ساختمان بود و گاهی کاری به او رجوع می شد و درآمد کمی داشت ولی به هر حال با درآمد کم باید می ساخت)، زن قطبی به نام لوئیز بختیاری، فریده دیبا، پسر قطبی (رضا)، فرح دیبا (دختر فریده). قطبی پسرش را برای تحصیلات عالیه به پاریس اعزام کرد و رضا به رغم پول کم با سختی موفق شد تحصیلات خود را در پلی تکنیک پاریس به پایان برساند...
قطبی، فرح را نیز به پاریس فرستاد و او در دانشکده هنرهای زیبا به تحصیل پرداخت... در آن زمان فرح که دختر فقیری بود، تمایلات چپ و کمونیستی داشت و با تعدادی دانشجو رفاقت داشت که یکی از آن ها لیلی امیرارجمند بود. خود من برخی از دانشجویان این دانشکده را در پاریس دیده ام که همه آن ها افکار کمونیستی داشتند. بعدها یکی از آن ها را، که نامش را فراموش کرده ام، در منزل فریدون جم دیدم. نقاش ماهری بود و تابلوهایش معروف است و قبل از انقلاب هم کارگاه داشت و در مقابل پول زیاد صورت زنان را می کشید و مجسمه آن ها را تهیه می کرد...
از او نیز درباره وضع دانشجویان دانشکده اش پرسیدم. گفت: «همه با شدت و ضعف به چپ گرایش داشتند و اگر فردی چنین نبود او را بایکوت می کردند.» لذا هم فرح و هم لیلی امیرارجمند چنین گرایشاتی داشتند. در مورد فرح با توجه به وضع زندگی و فقر مادی اش زمینه چنین گرایشی نیز وجود داشت. به هر حال، فرح این فرهنگ چپ را در دوران زندگی با محمدرضا حفظ کرد و دفترش را به مرکز اشاعه این نوع فرهنگ تبدیل کرد و تعدادی از افراد دارای تمایلات کمونیستی را در آن جا جمع کرد...