بازیگران و سازندگان سریال the last of us از پشت پرده یکی از تلخ ترین لحظات فصل دوم می گویند

بازیگران و سازندگان سریال the last of us از پشت پرده  یکی از تلخ ترین لحظات فصل دوم می گویند

سرویس فرهنگ و هنر - پنج سال پس از وقایع پایانی فصل اول، فصل دوم The Last of Us سرنوشت شخصیت‌هایی را دنبال می‌کند که در جهانی زخمی و بی‌رحم، هنوز به‌دنبال پاسخ هستند. ...

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جیرجیرک به نقل از فرادید - قسمت دوم فصل دوم سریال The Last of Us که امروز پخش شد، لحظه ای تکان دهنده را رقم زد. «ابی» (با بازی کیتلین دیور) در حالی که گروهی از همراهانش را به جکسون هُل هدایت می کرد، به جوئل (پدرو پاسکال) و دینا (ایزابلا مرسد) برخورد. پس از شناختن جوئل به عنوان همان کسی که در پایان فصل اول پایگاه فایرفلای ها در سالت لیک سیتی را به خاک و خون کشید، ابی آنها را به گروهش برد و در آنجا هویت واقعی جوئل را فاش کرد؛ او قاتل پدرش بود.

کریگ مزین در گفت وگویی با Entertainment Weekly فاش کرد که گریه «مل» (آریلا بارر)، پزشکی که در همان قسمت یخ زدگی دینا را درمان کرد، کاملاً بداهه و خارج از متن فیلمنامه بوده است. مزین گفت:

نه من و نه مارک (مایلود، کارگردان) از او چنین چیزی نخواستیم. این واکنش کاملاً طبیعی و از احساس درونی خودش بود. از هر نوع جزئیات خشن مهم تر بود. همه کسانی که در آن صحنه حضور دارند، داستانشان در فصل های بعدی هم ادامه خواهد داشت. اما هر داستان خوب، با یک گناه یا ضربه اولیه آغاز می شود و اینجا همان لحظه است.

صحنه مرگ جوئل، به خصوص برای «الی» که در فصل اول تقریباً همه عزیزانش را از دست داده بود، به شدت آسیب زننده و تعیین کننده بود. سازندگان سریال، با وجود وفاداری به بازی The Last of Us Part II، تغییرات کوچکی اعمال کردند تا این صحنه تأثیر عمیق تری داشته باشد. در نسخه تلویزیونی، ابی آن قدر با چوب گلف جوئل را زد تا چوب شکست؛ تصویری نمادین از خشم، انتقام و خشونت بی پایان.

مزین همچنین در مصاحبه ای دیگر توضیح داد که برای نمایش شدت خشونت ابی، از مقدار زیادی پروتز روی چهره پاسکال استفاده شد. واکنش دیگر شخصیت ها، به ویژه گریه مل، بازتابی انسانی و واقعی از این تراژدی بود و نشان می داد حتی اعضای فایرفلای نیز همه با این خشونت موافق نبودند و برخی از آنها از انتقام جویی ابی ناراحت بودند.

کریگ مزین از پشت صحنه ی احساسی صحنه مرگ جوئل سخن گفت. به گفته مزین، بازی درخشان بلا رمزی بار عاطفی این صحنه را چند برابر کرده بود، نه فقط به خاطر مهارت بازیگری شان، بلکه به دلیل رابطه عمیق و واقعی ای که در طول مسیر ساخت سریال با پدرو پاسکال پیدا کرده بودند.

سخت ترین بخش، تماشای واکنش بلا بود در حالی که آن اتفاق داشت می افتاد. پدرو و بلا رابطه ای فوق العاده نزدیک دارند. مثل دو عضو هماهنگ یک تیم. عمیقاً برای هم اهمیت قائل اند. وقتی قراره فقط نقش بازی کنی، شاید ساده به نظر بیاد اما اینجا نقش نبود. من می تونم بگم از همون لحظه ای که توی اون اتاق بودم، اون درد واقعاً در حال وقوع بود. دردی که [الی] اونجا حس می کرد… و بعدش اون خشم… اینا هیچ کدوم ساختگی یا تصنعی نبود. سخت بود که حس کنیم داریم چیزی رو می شکنیم که مدت ها براش زحمت کشیده بودیم، با دقت ساختیم و بهش جون دادیم.

این لحظه نه فقط نقطه عطفی برای داستان، بلکه یک نقطه ی گسست عاطفی برای مخاطب است، از این جا به بعد، سریال مسیر متفاوتی در پیش خواهد گرفت. اما آنچه این سکانس را فراتر از یک صحنه دردناک می برد، پیوند واقعی میان بازیگران و تجربه ای است که آنها در طول این سفر مشترک به دست آوردند. رمزی، با احساسات خام و عمیقش، ما را در دل رنج الی فرو می برد؛ و این یعنی The Last of Us همچنان در اوج باقی مانده است.

کایتلین دیور نیز در گفت وگویی با Entertainment Weekly، اعتراف کرد که تماشای پایان رابطه جوئل و الی نه فقط به عنوان بازیگر، بلکه به عنوان یک بیننده برایش بسیار دشوار بود و نکته دردناک تر این که، نخستین صحنه ای که با پدرو پاسکال مقابل دوربین رفت، همین صحنه مرگ جوئل بود.

دیور: فصل اول شما رو تماشا کردم و رابطه تون واقعاً زیبا بود. دیدن پایان اون رابطه برام خیلی سخت بود.

پاسکال: می دونستم که دیور برای نقش انتخاب شده، ولی خودش نمی دونست که من خبر دارم. اون یه بازیگر واقعی و تمام عیاره. توی همه ی کارهاش اینو نشون داده.

دیور: این صحنه از نظر احساسی خیلی سنگین بود، و از لحاظ فنی هم پیچیده. بخش زیادی از صحنه شامل حرکت های دقیق و هماهنگی با جزئیات زیادی بود.

اما برای دیور، ماجرا فراتر از چالش های بازیگری بود. او تنها چند هفته پیش از شروع فیلم برداری این سکانس، مادرش را به خاطر سرطان از دست داده بود، و مراسم خاکسپاری تنها سه روز پیش از شروع کار برگزار شده بود. دیور اعتراف کرد که در اندوه به سر می برده و به زحمت می توانسته خود را جمع وجور کند.

دیور: راستش رو بخواید، روزهایی که منو به این صحنه نزدیک می کردن واقعاً افتضاح بودن. مادرمو دو یا سه هفته قبل از شروع فیلم برداری از دست دادم. مراسمش فقط سه روز قبل بود. واقعاً گیج بودم. همه چیز یه جور مه آلود بود.

مزین: بهش گفتیم هر چقدر که بخوای زمان داری. من عاشق این پروژه ام، ولی در نهایت این فقط یه سریاله. ما نمی خوایم روند سوگواری کسی رو مختل کنیم، مخصوصاً توی سریالی که خودش درباره همین فقدان هاست.

تولید با دیور هماهنگ شد؛ صحنه مرگ جوئل به زمان دیگری موکول شد و گروه فیلم برداری به حداقل نفرات کاهش یافت. این فضای بسته و خلوت، صمیمیت لازم برای اجرای چنین سکانسی را فراهم کرد. با اینکه دیور به خاطر شرایط زندگی اش نتوانسته بود به روال عادی آماده سازی نقش پایبند بماند، اما به گفته خودش، همین رها کردن کنترل باعث شد اجرا از درونش بجوشد:

دیور: معمولاً این جور مونولوگ ها رو هفته ها تمرین می کنم، ولی این بار نشد. اما فکر می کنم همین عدم آمادگی معمول، به شخصیت ابی خیلی کمک کرد. انگار همه چیز از درون جاری شد و متن خودش قدرت کافی رو داشت.

در این سکانس، دوربین بارها روی چهره ابی مکث می کند. اینجا دیور باید درد، خشم، سردرگمی و اندوه را هم زمان در چهره اش نشان دهد. تماشاگران با تمام احساساتی که از صورت او خوانده می شود، به دل تضاد درونی شخصیتش می روند؛ زنی که از منظر الی یک «شرور» است، اما درگیر فقدانی مشابه.