سرویس فرهنگ و هنر - لحظه ای با پریناز ایزدیار ...
به گزارش سرویس فرهنگ و هنر جیرجیرک به نقل از آسمونی - پریناز ایزدیار متولد 8 شهریور 1364 است و مدرک کارشناسی گرافیک دارد. شش سالی از حضورش در عرصه بازیگری می گذرد اما 5 کیلومتر تا بهشت، اولین سریال او محسوب می شد، که با نقشی متفاوت، به خانه های مردم آمد و شاید همین نقش به اصطلاح «روح» باعث شد چهره و توانایی هایش نسبت به قبل برای ایرانیان شناخته تر و ملموس تر شود.
دوران کودکی:در دوران کودکی به شدت شیطان بودم. اغلب اوقات خرابکاری می کردم و روی در و دیوار نقاشی می کشیدم و اصولا کوچه را برای بازی انتخاب می کردم تا به خانه آوردن من، امری مشکل برای خانواده محسوب شود. چون تمام مدت، در حال حرکت بودم و به همراه برادرم فوتبال بازی می کردم. به یاد دارم، در آن زمان، مادرم اجازه نمی داد که ظهرها بیرون بروم و با بچه ها بازی کنم و من را مجبور می کرد که بخوابم، اما متاسفانه هر چه سعی می کردم، خوابم نمی برد، به همین دلیل برای آن که، آن ساعات طی شود، آن قدر از زیر در با دوستانم صحبت می کردم، تا یکی از اعضای خانواده بیدار شود و به من مجوز بیرون رفتن را بدهد!!
خانوادهٔ او موافق تحصیل او در رشتهٔ بازیگری نبودند به خاطر همین در دبیرستان مجبور شد که رشتهٔ تجربی را انتخاب کند ولی سپس در دوران پیش دانشگاهی به رشتهٔ هنر تغییر رشته داد. پدر ایشان یکی از مخالف های سر سخت رشتهٔ وی بود. پدرش مایل بود که او رشتهٔ وکالت بخواند ولی برعکس مادرش خیلی مایل بود که او رشتهٔ بازیگری را ادامه دهد.
پریناز می گوید :
اصالت من برمی گردد به شمال ایران (بابل). دوران بچگی ام در ساری گذشته و چند سالی در بابل و بعد تهران. تمام دوران دبستانم را در ساری گذراندم، دوره راهنمایی را در تهران درس خواندم و دبیرستان را در بابل اما برای پیش دانشگاهی دوباره به تهران آمدیم.
در دبیرستان رشته تجربی می خواندم اما بعد از چندوقت تغییر رشته دادم و برای پیش دانشگاهی رشته هنر را انتخاب و در کنکور هنر شرکت کردم. خانواده من مهم ترین معیاری که بیشتر از هر چیزی همیشه برایشان مهم بوده تحصیلات است. من تنها کسی هستم که در کل خانواده ام در رشته هنر تحصیل کرده ام؛ چه در خانواده پدری و چه در خانواده مادری. بیشتر افراد خانواده ام پزشک هستند. دوست داشتند که من هم یا پزشک شوم یا مثل پدرم وکیل اما خب علاقه من به هنر باعث شد به این سمت کشیده شوم.
من از وقتی که حساب و کتابم را از خانواده ام جدا کردم و سعی کردم روی پای خودم بایستم بارها و بارها مزه فقر را چشیده ام چون می خواستم مستقل باشم و از خانواده طلب پول نکنم، در صورتی که اگر درخواست می کردم حتما حمایتم می کردند اما با بی پولی کنار آمدم. لحظاتی را داشتم که حتی به یک رقم خیلی کم احتیاج داشتم اما همه این روزها گذراست. من فکر می کنم بسیاری از کسانی که در این حرفه مشغول به کار هستند حتما شرایط نداری را تجربه کرده اند و به نظرم این شرایط آدم را می سازد.
مجموعه تلویزیونی:_پنج کیلومتر تا بهشت
_مثل یک کابوس
_روبیک (نمایش خانگی)
_شهرزاد (مجموعه تلویزیونی) (نمایش خانگی)
تله فیلم:
_آبی ها و خاکستر
_دسته بازنده ها
_اینجا بدون من
تئاتر:
_یه کلیک کوچولو